شیعه کرمانشاه

سایت خبری تحلیلی شیعه کرمانشاه

شیعه کرمانشاه

سایت خبری تحلیلی شیعه کرمانشاه

این سایت قصد دارد با نشر اخبار مقاله مذهب حقه شیعه قدمی خدمتی هر چند کوچک به دوستداران مولا علی انجام داده و با جمع آوری اخبار وهابیون و دشمنان اهداف شوم آنها را
شناسایی و با کمک شما دوستان عزیز چهره این فریب خوردگان را به نسل جوان و نوجوانان
شیعه بشناساند و تبلیغات کثیف این خوارج را خنثی نماید. انشالله

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

آل‌ سعود به روش داعش بر حجاز حاکم شد

در زمان عبدالعزیز، آل‌سعود به رهبری سعود بارها به عراق حمله کردند و حتی پیش از فتح مکه، کربلا و نجف به کرات مورد تجاوز وهابیون قرار گرفت.

کرمانشاه نیوز: «محمدصادق حاج‌صمدی» در گزارشی که در روزنامه "وطن امروز" منتشر شد، نوشت: حکومت سعودی را می‌توان از وجوه گوناگون مورد بررسی قرار داد. از نحوه تعاملشان با اسرائیل و آمریکا و روابط خانوادگی با بوش‌ها گرفته تا اشاعه وهابیت و ایجاد داعش و جنایت در یمن و بحرین و قطیف. یا بررسی وهابیت که هیچ‌گاه از این خانواده جدا نبوده و ثمرات ناپاک آن از مالزی تا مراکش و از چچن تا سومالی قابل مشاهده است. اما از جمله مواردی که در باب این به قول امام(ره) وارثان ابی‌سفیان کمتر مورد توجه قرار گرفته رفتارشان در بدو پیدایش با شیعه و سنی است. 

در واقع همانطور که آمریکا خود را پشت حقوق‌بشر پنهان می‌کند اما کوچک‌ترین اعتقادی به آن ندارد آل‌سعود نیز مدام سعی کرده با ادعای رهبری جهان اسلام، مذاهب چهارگانه را علیه شیعیان بشوراند در حالی که نه اهل سنت، وهابیت را به رسمیت شناخته‌اند و نه همچون داعش، آل‌سعود تفاوتی بین سنت و تشیع قائل شد. 

آل‌سعود مصرانه اهتمام می‌ورزد تا خود را در جبهه اهل سنت نشان دهد و جنایاتش را علیه مذاهب اسلامی از اذهان پاک کند در حالی که حتی اعترافات مورخان وهابی موید این است که این خاندان نه با شیعیان که با هر اسلامی جز قرائت انگلیسی محمد عبدالوهاب عناد دارند و حتی برای آن هم اعتباری واقعی قائل نیستند و از آن تنها برای پوششی برای رفتار خود استفاده می‌کنند.

حکومت اول آل‌سعود
آنچه در ادامه می‌آید توصیف بخشی از جنایات خاندان سعود در بدو امارت و در دوره اول حاکمیتشان بر حجاز است که در آن از هیچ جنایتی فروگذار نکردند و هیچ تفاوتی نیز بین شیعه و سنی لحاظ نمی‌کردند. مورخان، تاریخ آل‌سعود را به 3 دوره (حاکمیت اول، دوم و حکومت کنونی) تقسیم می‌کنند که دوره‌های اول و دوم به‌دست عثمانی‌ها پایان می‌یابد و هم‌اکنون در دوره سوم به سر می‌برند. در دوره اول آل‌سعود به دست‌اندازی و تجاوز و غارت مناطق مختلف عربستان و تحمیل وهابیت پرداختند که حمله به مکه و مدینه در عربستان و کربلا و نجف در عراق از آن جمله‌ است به این شکل که آل‌سعود که به راهزنی در نجد مشغول بودند آل‌یزید را از بین بردند و محمد بن‌سعود با نابودی آل‌معمر در سال 1160 هجری قمری به امارت درعیه دست یافت. 

در همان شهر بود که محمد بن‌عبدالوهاب که از همه جا رانده شده بود وارد شد و با محمد بن‌سعود همراه شد و این دو که پیمانی برای حمایت متقابل بسته بودند لشکری از خونریزان عرب تدارک دیدند و شروع به تجاوز به قبایل و دهات نجد کردند. عُرَیْعر امیر احساء و حسن بن‌هبه‏الله امیر نجران، برای رفع غائله وهابیان بر درعیه تاختند. لیکن محمد بن‌سعود به تدبیر شیخ این خطر را دفع کرد. امیر احساء عقب نشست و امیر نجران پیمان صلح منعقد کرد. سپس دهام بن‌دَواس، امیر ریاض حملات خود را به درعیه آغاز کرد که سال‌ها ادامه داشت و موجب کشتار بسیار از طرفین شد. امیران حُرَیْمِلاء و ضَریه نیز هر وقت فرصت می‏یافتند بر درعیه حمله می‏بردند اما محمد بن‌سعود مقاومت می‏کرد و ابن عبدالوهاب نیز در میدان جنگ حاضر می‏شد و روحیه سربازان را تقویت می‏کرد. سرانجام محمد بن‌سعود بعد از 20 سال حکمرانی و جنگ در سال 1179 درگذشت و جای خود را به پسرش عبدالعزیز سپرد.

در واقع این عبدالعزیز بود که فتوحات آل‌سعود را انجام داد و به قساوت در میان این خاندان معروف شد و قتل‌عام وی پس از چیرگی بر امیر ریاض و قبایل نجد باعث شد تا دیگران در شبه جزیره مرعوب وی شده و بسیاری از قبایل کوچ‌نشین به فرقه وهابیت بپیوندند.  اگرچه در زمان وی نیز این فرزندش بود که ابتکار عمل را در دست داشت و عملا دوره اول حاکمیت آل‌سعود را می‌توان دوره حاکمیت سعود نامید.
 
کشتار مردم بی‌گناه به اتهام شرک
ابن بشر عثمان بن‌عبدالله، مورخ آل‌سعود، درباره آغاز دعوت وهابیت در منطقه نجد و کشتار مردم بیگناه به اتهام شرک مى‌نویسد: عبدالعزیز همراه با عده‌اى به قصد جهاد با اهل سرزمین ثادق حرکت کرد و با محاصره آن منطقه، بخشى از نخلستان‌هاى آنان را قطع کرد و تعدادى از مردان‌شان را به قتل رساند. سپس عبدالعزیز به قصد جهاد به سمت خُرج حرکت کرد و در منطقه دُلَم 8 نفر از مردان را بکشت و مغازه‌ها را که مملو از اموال بود، غارت کرد و آنگاه به سرزمین نَعْجان، ثَرْمَدا، دُلَم و خُرْج رفت و عده‌اى را کشت و شتران بسیارى به غنیمت گرفت.

سپس به قصد جهاد وارد منفوحه شد و محصولات زراعى آنان را به آتش کشید و بخش عظیمى از جواهرات، گوسفندان و شتران را به غنیمت گرفت و ده‌ها نفر را کشت. بعد از آن لشکر عبدالعزیز شبانگاه وارد منطقه حَرْمه شد و پس از طلوع فجر به دستور عبدالله، پسر عبدالعزیز، تیراندازان به صورت دسته جمعى به طرف شهر تیراندازى کردند و شهر به محاصره درآمد و مردم شهر، نه توان مقاومت و نه امکان فرار از شهر را داشتند.

حمله به ریاض و کشتار مردم
ابن‌بشر نیز حمله به ریاض را چنین توصیف می‌کند: «اهل ریاض، همه مردان، زنان و کودکان با شنیدن حمله لشکر وهابیت، از ترس و وحشت پا به فرار گذاشتند؛ از آنجایى که این حمله در فصل تابستان بود، جمعیت زیادى در اثر گرسنگى و تشنگى جان سپردند و وقتى عبدالعزیز وارد ریاض شد، جز اندکى از مردم، کسى در شهر نمانده بود. فراریان را دنبال کرده عده‌اى را کشت و اموالى را که با خود داشتند به غنیمت گرفت. آنگاه تمام اموال، اسلحه‌ها، مواد غذایى و وسایل خانه‌ها را به غنیمت گرفت و غالب خانه‌ها و نخلستان‌ها را به تصرف خود درآورد.

هر که در طائف ماند را سربریدند
سپس نوبت به طائف می‌رسد. الزهاوی نقل می‌کند که «چون خبر حمله به شهر رسید بسیاری از مردم از طائف گریختند و آنها که در شهر مانده بودند پذیرفتند که داوطلبانه تسلیم بشوند به شرطی که جان و ناموسشان در امان بماند و حتی از اموالشان نیز گذشتند و پرچم سفید را بالا بردند و آل‌سعود به آنها امان داد. لکن وقتی شهر تسلیم شد هر زن و مرد و کودکی که دیدند به قتل رساندند و با خنجر‌های خود شکم نوزادان را پاره کردند. خیابان‌های طائف در خون مسلمین اهل سنت غرق شد. شهروندانی که خود را تسلیم کردند را در خانه‌های خود سر بریدند. بدن‌هایشان را بیرون کشیدند و زیر سم اسبان له کردند و جنازه‌ها را در کوچه‌ها و خانه‌ها بدون خاکسپاری رها کردند. خانه‌های همه مسلمین اهل سنت را غارت کردند. هرچه توانستند با خود بردند و آنچه نتوانستند ببرند آتش زدند که بعد باران و سیل آنها را با خود برد. سپس وهابی‌ها مزار مقدس و اماکن مقدس شهر طائف را یک به یک تخریب کردند و سوزاندند. از جمله مقبره اصحاب رسول‌الله را. سپس سراغ مساجد و مدارس اسلامی رفتند. 

وقتی یکی از علمای حنبلی اهل سنت التماس کرد که مسجد را ویران نکنید گفتند نه. هر چیز مشکوکی احتیاطا باید تخریب شود. از مردم اهل سنت هر کس را که دیدند به قتل رساندند. کودکان را جلوی بزرگسالان و بزرگسالان را جلوی کودکان سر بریدند. به صاحب منصب و زیر دست رحم نکردند. از نوزاد شیرخوار بر سینه مادر گرفته تا جمعی از مومنین را که در مسجد مشغول قرائت قرآن بودند، همه را قطعه‌قطعه کردند. هنگامی که کسانی را در منازل یافتند به قتل رساندند، آنگاه به کشتار کسانی پرداختند که در خیابان و دکان و مسجد بودند. نمازگزارانی را در حال سجده سر بریدند. اکثر ساکنان طائف را (که در شهر مانده بودند) کشتند و تنها جمع کوچکی زنده ماندند. آنان در محلی به نام بیت‌الفتن پنهان شدند. وهابی‌ها به آنجا دست نیافتند. آنها 270 نفر بودند. 3 روز مقاومت کردند تا آنکه آل‌سعود به آنها پیغام داد به شما امان می‌دهیم به شرطی که تسلیم شوید.

وقتی آنان تسلیم شدند تا نفر آخر سرشان را بریدند. هر کسی را با ارائه تضمین جان دعوت به تسلیم می‌کردند، آنها را به دره وجد برده و عریان و به صورت شرم‌آوری به زنانشان تجاوز می‌کردند و سپس آنها را برهنه در سرمای بیابان رها می‌کردند. سپس اموال آنان را به غارت بردند. وهابی‌ها هرچه کتاب یافتند به خیابان و کوچه بردند و طعمه آتش کردند و آنچه ماند طعمه باد شد. از جمله این کتاب‌ها هزاران نسخه قرآن کریم، صحیح بخاری، صحیح مسلم و کتاب‌های معتبر حدیث و فقه حنبلی، شافعی و حنفی بود که  به آتش کشیدند. این کتاب‌ها چند هفته زیر پای آنها بود و حتی یکی از آل‌سعود تلاش نکرد یک صفحه از قرآن را از زمین کوچه‌های طائف بردارد تا مانع بی‌حرمتی به قرآن کریم شود. وقتی از طائف رفتند از شهر جز خرابه‌ای نمانده بود. چرم و نخ‌های طلایی کتب مقدس اسلامی را کندند و برای خود پاپوش درست کردند و حتی از جلد چرمی قرآن، کفش درست کردند و گفتند اینها شرک است.

حمله به مکه و تخریب بارگاه صالحان
الزهاوی در تاریخ خود می‌نویسد: سپس وارد مکه شدند و آنقدر حملاتشان بر مکه ادامه یافت تا شریف مکه تسلیم شد. بسیاری را در خیابان‌های مکه به اسارت گرفته و در حاشیه مکه سر بریدند. گنبدهای زیادی را که در گورستان مقلی بود با خاک یکسان کردند آنگاه گنبد زادگاه حضرت رسول و فاطمه زهرا و گنبد و بارگاه حضرت خدیجه ام‌المؤمنین و عبد‌المطلب و حضرت ابوطالب را خراب کردند. در تاریخ حیرتی آمده: «وهابیان گنبد روی زمزم و نیز گنبدهایی را که در اطراف کعبه قرار داشت ویران کردند.

وهابیان تمام مکان‌هایی را که مزار صالحان در آنها قرار داشت جست‌وجو کردند و آنها را خراب کردند. آنان موقع خراب کردن سرود می‌خواندند و طبل می‌زدند و آواز می‌خواندند و در دشنام به صاحبان قبرها ره افراط می‌سپردند و می‌گفتند: «ان هی الا اسماء سمیتموها» یعنی اینها نام‌هایی است که شما از پیش خود در آوردید. 3 روز نگذشت که تمام آثار و اماکن تاریخی اسلام که بیانگر فرهنگ و تمدن درخشان اسلامی بود ویران شد و از برگزاری نمازهای متعدد در مسجدالحرام جلوگیری به عمل آمد و از ذکر صلوات بر پیامبر و ذکر یا ارحم‌الراحمین پس از اذان جلوگیری کردند و به علمای مکه دستور دادند عقاید و کتاب‌های محمد بن‌عبدالوهاب را بر مردم تشریع کرده و کتاب  کشف‌الشبهات او را تدریس کنند.

مقاومت مردم در برابر تخریب حرم پیغمبر
سپس به سراغ مدینه رفتند.  سپاهیان وهابی مدینه را محاصره و راه‌های ورودی مواد غذایی و سرچشمه زرقا را ویران و بدین ترتیب اهالی مدینه را دچار قحطی، گرانی و بی‌آبی کردند و پس از ماه‌ها اهالی مدینه مجبور به تسلیم و قبول شرایط آل‌سعود شدند. سعود بن‌عبدالعزیز خطاب به مردم گفت هیچ چاره‌ای جز تسلیم شدن ندارید. شما را وادار به گریه و زاری خواهم کرد و مثل مردم طائف شما را نابود می‌کنم... لکن وقتی برای تخریب حرم پیغمبر با مقاومت مردم و علمای شهر مواجه شدند به غارت آن بسنده کردند. فاتحان همه جواهرات و اشیای گرانبهای حرم مطهر پیامبر و حرم مطهر ائمه بقیع علیهم‌السلام را به غارت بردند.

آنان سه عدد قرآن نفیس، 4 صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها را به غارت بردند. از جمله اشیای غارت شده عبارت بود از 4 عدد شمعدان زمردین که به جای شمع در آنها یک قطعه الماس بود، 300 دانه مروارید بزرگ، یک پارچه سنگ زمرد بزرگ، یک ظرف طلا و حدود 100 قبضه شمشیر با غلاف‌های مطلا به طلای خالص و مرصع به الماس و یاقوت با دسته‌هایی از زمرد و پشم و با آهنی از «موصوف»که نام خلفا و شاهان گذشته روی آنها کنده‌کاری شده بود که ابدا نمی‌شد آنها را قیمت‌گذاری کرد. هرچه کتاب مقدس، آثار هنری، هدیه‌های گران‌قیمت و نذوراتی که طی هزار سال  به حرم رسول‌الله آمده بود، همه را غارت کردند. پس از این عمل قبیح مردم را از زیارت قبر پیامبر منع و جلوگیری کردند و بسیاری از گنبدها و بارگاه‌هایی را که در شهر مدینه و بقیع بود ویران و آن سال از برگزاری مراسم حج توسط زائران ممانعت کردند.

ناصر السعید از قول یکى از مورخان نقل مى‌کند که آل‌سعود کتابخانه بزرگ المکتبه‌العربیه را که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر و کم‌نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطى منحصر به فرد داشت که در میان آنها برخى از آثار خطى دوران جاهلیت، یهودیان، کفار قریش و همچنین آثار خطى على(ع)، ابوبکر، عمر، خالدبن ولید، طارق بن‌زیاد و برخى از صحابه پیامبر گرامى‌(ص) و قرآن مجید به خط عبدالله بن‌مسعود وجود داشت و همینطور در این کتابخانه سلاح‌هاى منتسب به رسول‌اکرم(ص) و بت‌هایى که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود، مانند «لات»، «عُزی»، «مَناه» و «هُبَل» موجود بود؛ به آتش کشیده و به خاکستر تبدیل کردند.

غارت و تجاوز در قطیف
مورخ انگلیسی درباره فتح شیعه‌نشین قطیف می‌نویسد: «قطیف را غارت کردند. کشتند و تجاوز کردند و بعد از مردم قطیف تعهدی 4 ماده‌ای گرفتند که شیعیان قطیف باید کتبا تصدیق کنند که قطیف متعلق به خاندان ابن‌سعود است و 14 نفر از بزرگان قطیف باید در دوره‌های منظم به پابوس ابن‌سعود بروند و هدیه‌های کلان را عرضه و مراتب وفاداری خود را اعلام کنند. همه روستاها و محلات قطیف باید در زمانی که حکومت احتیاج داشته باشد بخشی از مردان خود را به‌عنوان نیروی مسلح در اختیار آل‌سعود قرار دهند برای هر کاری حتی حمله به قطیف. و در آخر اینکه صادرات سبزیجات و هر نوع ارتباط اقتصادی با بحرین ممنوع است. رافضی‌ها باید خود را تسلیم کنند. همه مناسک و شعائر مذهبی خود را نیز تعطیل کنند. تعدادی از روحانیون وهابی را برای تعلیم اهالی قطیف به این منطقه می‌فرستند. همه مردم قطیف باید اصول سه‌گانه وهابیت را مطالعه کرده و حفظ کنند. زیارتگاه‌ها تخریب و همه مخالفان اعدام خواهند شد».

کشتار و جنایاتی که در قطیف روی داد باعث شد شیعیان عربستان که دومین جمعیت شیعیان کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس را بعد از عراق تشکیل می‌دهند تا به امروز از هرگونه تحرکی باز بمانند و توان سربرافراشتن نداشته باشند.

حملات مکرر و غارت کربلا و نجف
در زمان عبدالعزیز، آل‌سعود به رهبری سعود بارها به عراق حمله کردند و حتی پیش از فتح مکه، کربلا و نجف به کرات مورد تجاوز وهابیون قرار گرفت. اولین بار در سال 1214 وهابى‌ها به نجف اشرف حمله کردند، ولى بنی خزعل جلوی آنها را گرفتند و 300 نفر از آنها را کشتند. در سال 1215 نیز گروهى براى انهدام مرقد مطهر امیرالمومنین (ع) عازم نجف اشرف شدند که در مسیر با عده‌اى از اعراب درگیر شدند و شکست خوردند. در مدت نزدیک به 10 سال چندین بار حملات شدیدى به شهر کربلا و نجف انجام دادند.

سعود بن‌عبدالعزیز در سال 1216 با سپاهی به کربلا حمله‌ور و پس از محاصره شهر سرانجام وارد آن شد و کشتار سختی از مدافعان و ساکنان و زنان و کودکان آن کرد. برخی عدد کشته‌شدگان را یکصد و 50 هزار تن نوشته‌اند و می‌گویند جوی خون در کوچه‌های کربلا به راه افتاد.

الزهاوی می‌نویسد: «وقتی که به کربلا آمدند از دیوار‌های شهر بالا رفتند. اکثر ساکنان کربلا را که در شهر مانده بودند در بازارها و خانه‌ها کشتند. گنبدی که می‌گویند روی مقبره حسین فرزند پیغمبر بنا شده تخریب کردند. همه ثروت ساکنان شهر، پول، لباس، سلاح و وسایل منزل و... و هر چه بود، مصادره کرده و میان سپاهیان خود تقسیم کردند. مساجد و حسینیه‌ها را آتش زدند. هر آرامگاه گنبددار را که اینان می‌گویند شرک است تخریب کردند.

محمد قارى غروى، در تاریخ نجف، از مجموعه شیخ خضر، نقل مى‌کند: وهابیان صندوق قبر حبیب بن‌مظاهر را که از چوب بود شکسته و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آنها مى‌خواستند صندوق قبر شریف حسین را هم بشکنند اما چون داراى شبکه‌هاى آهنین بود، توفیق نیافتند.

شیخ عثمان بن‌بشر، مورخ دیگر وهابى که خود اهل نجد بود، مى‌نویسد: گنبد روى قبر [سیدالشهدا] را ویران ساختند و صندوق روى قبر را که زمرد، یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال، سلاح، لباس، فرش، طلا، نقره و قرآن‌هاى نفیس یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند. در حالی که به نقل از عجلانی 200 شتر بار سنگین به یغما بردند. حمله به کربلا و نجف بارها روی داد و هربار قتل‌عام مردم و غارت اموال اماکن مقدسه انگشت حیرت مورخان به دندان برده است.

صلاح‌الدین مختار که خود وهابى است، مى‌نویسد: در سال 1216 امیر سعود با لشکر انبوهى از مردم نجد، عشایر جنوب حجاز و دیگر نقاط به قصد عراق حرکت کرد. در ماه ذیقعده به کربلا رسید. او تمام برج و باروى شهر را خراب کرد و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار بودند، کُشت و نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شد. آنگاه خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه را به نسبت هر پیاده، یک سهم و هر سواره، 2 سهم، بین لشکریان تقسیم کرد.

برخى مى‌نویسند: وهابیان در یک شب در کربلا 20 هزار نفر را به قتل رساندند. میرزا ابوطالب اصفهانى در سفرنامه خود مى‌نویسد: هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم که قریب 25 هزار نفر وهابى وارد کربلا شدند و شعار «مشرکان را بکشید و کافران را سر ببُرید»  سر مى‌دادند. آنان بیش از 5 هزار نفر را کشتند و زخمى‌ها حساب نداشت؛ صحن مقدس امام‌حسین‌(ع) از لاشه کشتگان پر و خون از بدن‌هاى سر بریده شده، روان بود. او مى‌افزاید: پس از 11 ماه، بار دیگر به کربلا رفتم. دیدم که مردم، آن حادثه دل‌خراش را نقل مى‌کنند و گریه سرمى‌دهند، به گونه‌اى که از شنیدن آن، موها بر اندام راست مى‌شد.

آل‌سعود پس از آن با همان لشکر راهی نجف شد  ولى مردم نجف به سبب آگاهى از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخاستند؛ حتى زن‌ها از منزل‌ها بیرون آمدند و مردان خود را تشجیع و تحریک به دفاع کردند تا اسیر کشتار و چپاول وهابیان نشوند. در نتیجه، سپاه وهابى‌ها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند. در سال 1221 سعود مجددا به نجف‌اشرف حمله برد ولى چون شهر داراى برج و بارو بود و در بیرون نیز خندقى شهر را حفاظت مى‌کرد؛ به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دینى در حدود 200 نفر، تحت رهبرى شیخ‌جعفر نجفى (کاشف الغطا) از مراجع اعلم عصر که خود مردى دلیر بود، شبانه‌روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پیش نبردند.

انبار اسلحه، خانه شیخ‌جعفر کاشف‌الغطا بود. او بر هر 12 برج نجف و در هر برجى جمعى از طلاب و مردم را به دفاع واداشته بود. شیخ‌حسین نجف، شیخ‌خضر شلال و سیدجواد عاملى (صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ‌مهدى ملاکتاب از جمله علماى مدافع شهر بودند که از مردان بلندآوازه مى‌باشند.

قواى سعود در این حمله، 15 هزار وهابى جسور و جنگجو بود. وهابى‌ها چندان که سعى کردند، نتوانستند وارد شهر شوند و مدافعان نجف با سرسختى دفاع مى‌کردند. در یکى از روزها برخى از وهابى‌ها از دیوار شهر بالا آمدند و نزدیک بود شهر را اشغال کنند ولى با دفاع مردانه مدافعان مسلح مواجه شدند و عقب نشستند. در مدت محاصره نجف، چون مدافعان از درون شهر و برج و باروها وهابى‌ها را زیر آتش داشتند، توانستند 700 نفر از آنها را به قتل رسانند. سرانجام سعود با بقیه نفراتش ناامید از نجف اشرف بازگشت.

اهالى نجف قبل از رسیدن قواى سعود، خزانه حضرت امیرالمؤمنین (ع) را به بغداد و از آنجا به حرم کاظمین منتقل ساختند و در مخزن آنجا به ودیعت نهادند و بدین گونه از دستبرد آن قوم غارتگر وحشى مصون ماند.

ابن‌بشر، مورخ نجدى درباره حمله سعود به نجف در تاریخ نجد مى‌نویسد: در سال 1220 سعود با سپاه انبوهى از نجد و نواحى آن در بیرون شهر معروف در عراق (نجف اشرف) فرود آمد و سپاه مسلمین (وهابى‌ها) را در اطراف شهر پراکنده ساخت و دستور داد باروى شهر را خراب کنند. چون یاران او به شهر نزدیک شدند، به خندقى عریض و عمیق برخورد کردند و نتوانستند از آن عبور کنند. در جنگى که میان طرفین روى داد در اثر تیراندازى از روى باروها و برج‌هاى شهر، جمعى از مسلمین (وهابى‌ها) کشته شدند. آنها نیز از شهر عقب نشستند و به غارت نواحى اطراف پرداختند.  سعود در سال بعد، یعنى 1222 نیز بار دیگر با 20 هزار جنگجوى وهابى به نجف‌اشرف حمله برد ولى چون مدافعان شهر به رهبرى کاشف‌الغطا با توپ و تفنگ آماده دفاع بودند، نجف را رها ساخت و به شهر حله روى آورد.

در سال 1218 عبدالعزیز به ضرب کسی که احتمالا از شیعیان کربلا بود کشته شد و امارت رسما به سعود رسید. وی که از سال 1203 ولیعهد بود از زمان مرگ عبدالعزیز تا 1229 امارت کرد و شاید بتوان عمده جنایات آل‌سعود را در حکومت اول به او نسبت داد. بدین شکل روال قتل و غارت در حجاز و عراق همچنان ادامه پیدا می‌کند تا زمانی‌که دوره اول حکومت آل‌سعود به‌دست لشکر عثمانی که از مصر رسیده بود پایان می‌یابد.

پایان حکومت اول آل‌سعود به دست عثمانی
 اشراف حجاز و امرای عرب طی نامه‏‌هایی باب عالی را متوجه خطر روزافزون خاندان سعود ساختند و به آنان فهماندند که این طایفه به عربستان بسنده نمی‏کنند و هدفشان تسلط بر سراسر متصرفات عثمانی و همه مسلمانان است. سرانجام دربار اسلامبول تصمیم به رفع غائله وهابی گرفت و سلطان سلیمان، محمدعلی‌پاشا حکمران مصر را مأمور کرد لشکری مجهز به عربستان اعزام کند و سعودیان و وهابیان را از بیخ و بن‌ براندازد. در نتیجه ارتشی مخلوط از سربازان ترک و آلبانی و عرب به فرماندهی پسرش طوسون پاشا به حجاز اعزام داشت. طوسون از بندر یَنْبُع وارد مدینه شد و آن شهر را گشوده، به سوی مکه شتافت.

اگرچه مقاومت وهابیان شدید بود اما در برابر آتش توپخانه مصریان کاری از پیش نبردند و شکست خوردند. طوسون وارد مکه و بعد از چند روز محمد‌علی پاشا نیز وارد مکه شد. او شریف غالب را به جرم اهمال و سازشکاری معزول و زندانی کرد و برادرش سرور ‌غالب را به مقام شریف مکه منصوب کرد.

بعد از سعود بن‌عبدالعزیز پسرش ابراهیم  به امارت درعیه رسید ولی از سویی بین او و عمویش عبدالله بن‌عبدالعزیز بر سر جانشینی اختلاف افتاده بود و در نتیجه جنگ خانگی سعودیان را ناتوان می‏کرد و از سوی دیگر ارتش مصر به سوی نجد در حال پیشروی بود. محمدعلی پاشا که از پیروزی ارتش خود اطمینان حاصل کرده بود به قاهره بازگشت و طوسون را با عده کافی و توپخانه قوی روانه نجد ساخت. طوسون بدون هیچ مانعی تا قلعه رس در 270 کیلومتری شمال شرقی مدینه  پیش رفت ولی در آنجا با مقاومت شدید وهابیان برخورد کرد و با دادن تلفات بسیار نتوانست به پیشروی ادامه دهد. ناچار به پیشنهاد وهابیان تن به ترک مخاصمه داد و به قاهره بازگشت.

محمد‌علی پاشا از طوسون به سبب ضعفی که نشان داده بود خشمگین شد و او را توبیخ و از امارت معزول کرد و پسر دیگرش ابراهیم پاشا را مأمور تسخیر نجد ساخت. ابراهیم با لشکری تازه‌ نفس به نجد رفت و خود را به درعیه رساند و پایتخت آل‌سعود را محاصره کرد و آنان را ناگزیر به تسلیم بلاشرط ساخت. عبدالله بن‌سعود ـ که برادر را برکنار کرده و خود به جای او نشسته بودـ بعد از 6 ماه مقاومت قلعه و پادگان درعیه را تحویل مصریان داد  و هیأتی را به ریاست عمویش عبدالله بن‌عبدالعزیز که شیخ آل‌سعود بود همراه شیخ‌علی بن‌محمد بن‌عبدالوهاب نزد ابراهیم پاشا فرستاد. به دستور ابراهیم اموال و املاک خاندان سعودی و ابن‌عبدالوهاب ضبط شد و عبدالله بن‌سعود را به اسلامبول بردند و سر از تنش جدا کردند و به این شکل اولین دوره حاکمیت آل‌سعود بر عربستان پایان یافت.

منابع: 
ـ  تاریخ العربیه السعودیه
ـ  نزهه الغرى فى تاریخ النجف الغرى السرى
ـ  تاریخ مملکه السعودیه
ـ  عنوان المجد فى تاریخ نجد
ـ  مسیر طالبى
ـ  عنوان المجد فى تاریخ نجد
ـ  «الفجر الصادق فی الرد علی منکری المتوسل و الکرامات و الخوارق»
ـ  تاریخچه و نقد و بررسی عقاید و اعمال وهابی‌ها، کشف الارتیاب
ـ  صقرالجزیره.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۳۲
شیعه کرمانشاه

کشیش قرآن سوز سیب زمینی فروش شد!

شغل جدید او، فروش سیب زمینی سرخ کرده است. در واقع سرنوشت او چنین بوده که از قرآن سوزی به پختن سیب زمینی روی آورده است، آن هم برای تأمین هزینه های زندگی خود. 

«تیری جونز» کشیش افراط گرای آمریکایی است که سه سال پیش با به آتش کشیدن قرآن کریم شهرت جهانی یافت اما مورد نفرت بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان قرار گرفت.

او در گذشته زندگی شرافتمندانه ای داشت اما روزگار به روی وی تیره و تار شده است.

شغل جدید او، فروش سیب زمینی سرخ کرده است. در واقع سرنوشت او چنین بوده که از قرآن سوزی به پختن سیب زمینی روی آورده است، آن هم برای تأمین هزینه های زندگی خود.

لازم به ذکر است، وی چند سال پیش کتابی تألیف کرده بود بنام «اسلام از شیطان» و هزاران نسخه از کتابش در همان زمان فروخته شد و درآمد بسیار خوبی بدست آورده بود اما در مدت زمان کوتاهی همه ثروت خود را از دست داد و در نهایت آشپز یکی از رستوران های آمریکا شد.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۰:۴۱
شیعه کرمانشاه

توهین یک تماشاچی ایرانی به لباس روحانیت شیعه +عکس


در این میان، در یکی از بازی های اخیر انجام شده، یکی از تماشاچیان ایرانی در اقدامی بی سابقه و توهین آمیز، با پوشیدن لباس روحانیت شیعه، تلاش کرد این لباس را مورد تمسخر قرار دهد.

به گزارش شیعه آنلاین،‌ جام ملت‌های آسیا ۲۰۱۵، شانزدهمین دوره جام ملت‌های آسیا است که در استرالیا در حال برگزاری است.

این جام از تاریخ ۱۹ دی آغاز شده و تا ۱۱ بهمن ماه سال ۱۳۹۳ برگزار خواهد شد.

تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از تیم های شرکت کننده در این جام است از همین رو در بازی های مختلف این جام به خصوص بازی هایی که ایران یک طرف مسابقه است، هزاران تماشاچی ایرانی در استادیوم ها حضور می یابند.

در این میان، در یکی از بازی های اخیر انجام شده، یکی از تماشاچیان ایرانی در اقدامی بی سابقه و توهین آمیز، با پوشیدن لباس روحانیت شیعه، تلاش کرد این لباس را مورد تمسخر قرار دهد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۰۰:۳۸
شیعه کرمانشاه

نتانیاهو : اظهارات اردوغان شرم آور است‎

نخست وزیر اسرائیل اظهارات رئیس جمهور ترکیه را به شدت محکوم کرد‎.
نتانیاهو به شدت سخنان اردوغان را محکوم کرد و آنها را شرم آور توصیف کرد.‎
نخست وزیر اسرائیل گفت اظهارات شرم آور اردوغان باید به طور جدی توسط جامعه بین المللی رد شود. جنگ علیه تروریسم تنها در صورتی موفق می شود که توسط ارزشهای اخلاقی هدایت شود.  رهبران جهان باید سخنان اردوغان را محکوم کنند.
گفتنی است اردوغان پیش از این در دیدار با محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین ، گفته بود نتانیاهو چطور می تواند در راهپیمایی پاریس حاضر شود.وی گفته بود نتانیاهو با کشتن 25 هزار نفر به تروریسم دولتی محکوم است.اردوغان تاکید کرده بود که اتفاقات پاریس ، اسلام هراسی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۳
شیعه کرمانشاه

تصاویر تاریخی از حضور مراجع در پیاده روی أربعین 

در این گزارش تصاویری دیدنی از پیاده رویی سه تن از مراجع عظام تقلید یعنی حضرت آیت الله سید «أبوالقاسم خوئی»، حضرت آیت الله «میرزا جواد تبریزی» و حضرت آیت الله سید «محمدسعید حکیم» دیده می شوند ...

زیارت کربلا با پای پیاده در زمان شیخ انصاری رسم بوده ولی در زمان شیخ میرزا حسین نوری به فراموشی سپرده شده بود که توسط ایشان احیا شد.

از آن پس بسیاری از عاشقان اهل بیت و أباعبدالله الحسین علیهم السلام و نیز برخی از علما و حتی مراجع تقلید با پای پیاده به کربلا سفر کرده اند.

در این گزارش تصاویری دیدنی از پیاده رویی چهار تن از مراجع عظام تقلید یعنی حضرت آیت الله سید «أبوالقاسم خوئی»، حضرت آیت الله «میرزا جواد تبریزی»، حضرت آیت الله مرحوم سید «محمود شاهرودی» و حضرت آیت الله سید «محمدسعید حکیم» دیده می شوند که در حال پیاده روی به سمت شهر کربلا هستند.

شنیده شده که حضرت آیت الله شیخ «ناصر مکارم شیرازی» نیز از دیگر مراجع تقلید بوده که با پای برهنه از نجف تا کربلا راه رفته است. 

وی در مدت یک سال اقامت خود در نجف اشرف (1369-1370 ق) دو مرتبه توفیق پیاده روی از نجف تا کربلا را داشته اند که با "پای برهنه" از مسیر شط (رودخانه) که حدود 20 کیلومتر طولانی تر از مسیر کنونی نجف کربلا بوده است و حدود 3 روز به طول می انجامیده است، به زیارت اباعبدالله الحسین (ع) رفته اند.

به گفته این مرجع عالیقدر، در آن زمان ساکنین حاشیه رودخانه، مهمان خانه هایی مشهور به «مُضیف» داشته اند که با اصرار و علاقه بسیار از زوار امام حسین(ع) پذیرایی می کرده اند. و به صورت عجیبی به مهمانی کردن زوار امام حسین(ع) علاقه داشتند. به طوری که اگر مدتی می گذشت و کسی مهمان آنها نمی شد، بسیار ناراحت می شدند.

در یکی از پیاده روی های حضرت آیت الله مکارم شیرازی در زمان طلبگی: وقتی به یکی از این مُضیف ها رسیدیم، صاحب مضیف دعوت و اصرار کرد که مهمان او بشویم و آنجا استراحت کنیم. به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفته ایم و باید مسافت بیشتری را طی کنیم، فرصت ماندن نداریم.
 
پس از کمی اصرار او و امتناع ما، ناگهان صاحب مضیف که معلوم بود چند وقتی است که مهمان برایش نرسیده و از این بابت خیلی ناراحت است، ناگهان چاقویش را درآورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده است و شما حتما باید مهمان ما بشوید. اینقدر مهمانی کردن زائر امام حسین(ع) در نزد اینها اهمیت و ارزش داشت.

البته بالاخره بعد از اینکه توضیح بیشتری برایش دادیم و قول دادیم که از طرف او زیارت کنیم، اجازه داد که ما برویم.»


نفر وسط در ردیف پایین حضرت آیت الله مرحوم سید محمود شاهرودی است
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۷
شیعه کرمانشاه
مفتی سعودی به دخترش تجاوز کرد +عکس
لمی، نام دختر این مفتی سعودی بود که در تاریخ 25 دسامبر سال 2011 با جراحات متعدد به بیمارستان برده شده بود. وی چند ماه بعد جان خود را از دست داد.
به گزارش شیعه کرمانشاه یک مفتی سعودی به نام فیحان الغامدی به جرم تجاوز به دختر پنج‌ساله خود و شکنجه وی تا سرحد مرگ به هشت سال زندان و ۸۰۰ ضربه شلاق محکوم شد.

یک مفتی سعودی به جرم تجاوز به دختر پنج ساله خود و شکنجه وی تا سرحد مرگ روز سه‌شنبه به هشت سال زندان و 800 ضربه شلاق محکوم شد.

«فیحان الغامدی» همچنین همچنین به پرداخت یک میلیون ریال سعودی دیه محکوم شد. این مبلغ معادل 270 هزار دلار آمریکاست. مبلغ دیه قرار است به همسر سابق الغمدی پرداخت شود.

مادر این دختر خواستار 10 میلیون ریال سعودی غرامت بابت مرگ دختر خود شده بود.

همسر دوم الغامدی که متهم به معاونت در جرم بود نیز به 10 ماه زندان و 150 ضربه شلاق محکوم شد.

لمی، نام دختر این مفتی سعودی بود که در تاریخ 25 دسامبر سال 2011 با جراحات متعدد به بیمارستان برده شده بود. وی چند ماه بعد جان خود را از دست داد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۳ ، ۲۱:۵۳
شیعه کرمانشاه

رد پایان‌نامه مغرضانه دانشجوی دکترای دانشگاه "آکسفورد" علیه امیرالمومنین(علیه السلام)

دانشگاه آکسفورد" انگلیس پایان نامه دانشجوی وهابی سعودی تبار را به دلیل کثرت اشتباهات و رفتار بی ادبانه دانشجوی مذکور در جلسه دفاع رد کرد.

کرمانشاه نیوز:دانشگاه آکسفورد" انگلیس پایان نامه دانشجوی وهابی سعودی تبار " عثمان الکلبانی" را به دلیل کثرت اشتباهات و رفتار بی ادبانه دانشجوی مذکور در جلسه دفاع و در مقابل رئیس کمیته دفاع پروفسور "طارق خان" رد کرد.

از بارزترین اختلافات پیش آمده در جلسه دفاع میان این دانشجوی دکترای پژوهش های اسلامی و هیئت دفاع ، تفسیر صفت"الأنزع البطین" در مورد امیرالمومنین (علیه السلام) بود. صفتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امیرالمومنین (علیه السلام) نسبت داده است.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: اى على(علیه السلام)، خداوند تو را و خاندان و شیعیان و دوستان شیعیان تو را آمرزیده است، پس مژده باد تو را که تو "انزع بطین" هستى، یعنی از شرک بریده‏ اى و از علم سرشارى.( قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یا علی أن الله تعالى قد غفر لک ولأهلک ولشیعتک ومحبی شیعتک ومحبی محبی شیعتک فأبشر فإنک الأنزع البطین منزوع من الشرک بطین من العلم .)

یکی از شبهاتی که معاندین و دشمنان امیرالمومنین (علیه السلام) به خیال خود بر وجود مقدس امیرالمومنین (علیه السلام) وارد کرده اند استناد به روایاتی است که به شکل ظاهری آن حضرت اشاره کرده و به خیال خود برخی ویژگیهای عجیب و نامتناسبی را به آن حضرت نسبت داده اند.

دانشجوی وهابی مذکور این صفت را مانند معاندین امیرالمومنین (علیه السلام) بر معنای ظاهری آن تفسیر کرد و نغوذ بالله مدعی شد که امیر‌المومنین (علیه السلام) کسی بود که «موى جلو سرش ریخته بود (برخی اعراب برای صفات ناپسند از این عبارت استفاده می کنند) و شکمى نامتناسب داشت.»

پروفسور "طارق خان" در جلسه دفاع دانشجوی سعودی اعلام می کند که تفسیرش از این کلمه لغوی و غلط است و معنای دقیق آن "بریده از شرک و سرشار از علم" است . رئیس کمیته دفاع تاکید می کند که برخی از دشمنان امیرالمومنین (علیه السلام) در زمان معاویه که دشمنی زیادی علیه اهل بیت (علیهم السلام) رواج پیدا کرد این تفسیر غلط را از عبارت مذکور رایج کردند تا ضربه ای بزنند، حتی برخی روایات از اتحاد معاویه با خوارج علیه امیرالمومنین (علیه السلام) خبر می دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۶
شیعه کرمانشاه

فریاد یا حسین (ع) از ناوشکن جماران در خلیج عدن

همزمان با اربعین حسینی مراسم عزاداری چهلمین روز شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش در سی و دومین ناوگروه اعزامی نداجا به شمال اقیانوس هند و خلیج عدن برگزار شد.

کرمانشاه نیوز:این مراسم معنوی و مذهبی با حضور رزمندگان اعزامی ناوگروه مزبور شامل فرماندهان ، افسران ارشد، درجه داران، تکاوران و تفنگداران دریایی بر روی عرشه (پاشنه) ناوشکن تمام ایرانی جماران و ناو پشتیبانی بوشهر برگزار شد.

در این مراسم پرسنل ناوگروه نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران (نداجا) با قرائت زیارت اربعین، حدیث کسا، عزاداری ، سینه زنی و استماع سخنرانی مذهبی یاد و نام بزرگ شهید دشت عاشورا را گرامی داشتند.

در ادامه این مراسم مذهبی که با نظارت دریانوردان و سایر کشتی های تجاری و نفتکش های عبوری ایرانی و خارجی همراه بود ، رزمندگان نیروی دریایی با اقامه نماز جماعت ظهر و عصر و نوحه سرایی باردیگر بر ولایت مداری سفیدپوشان نداجا با امام شهیدان دشت کربلا و شهدای هشت سال دفاع مقدس و آرمان های امام راحل و منویات مقام معظم رهبری تاکید کردند.

این ناوگروه رزمی که ماموریت خود را از منطقه یکم نیروی دریایی ارتش در (بندرعباس) و همزمان با عاشورای حسینی آغاز کرده بود در مسیر انجام ماموریت به منظور تامین امنیت خطوط مواصلاتی کشورمان پس از عبور از تنگه هرمز، راس الکوه، دریای عمان، راس الحد، دریای عربی، جزیره مصیره، راس المدرکه، مجمع الجزایر کوریا و موریا، راس المربط، المکلا، راس الفرتاک، راس الکلب، خلیج عدن، کشور جیبوتی، جاروب، بندر لاسک، شارخط، الشیر، راس الزولوما، الخَور، راس الاراه عبور کرده است .

سی و دومین ناوگروه نداجا تاکنون از جیبوتی و بندر صلاله عمان بازدید داشته است.

ناوگروه مزبور اکنون در حال انجام گشتزنی و رصد عملیاتی تحرکات تمامی شناورهای تجاری و نظامی در منطقه یاد شده به منظور مقابله با اقدامات احتمالی دزدان دریایی است تا امنیت راه های دریایی تامین شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۹
شیعه کرمانشاه

وقتی پادشاه سعودی برابر نماینده انگلیس گریه کرد

شکی نیست که اگر این کمک‌های سخاوتمندانه انگلیس نبود، "پادشاه شن‌ها" نمی‌توانست بار دیگر در برابر دشمنانش روی پای خود بایستد...
 عبدالعزیز آل سعود سلطان نجد سر خود را در برابر پرسی کاکس نماینده ارشد بریتانیا در عراق تکان داد و با لحنی خفت‌بار و ملتمسانه گفت: حضرت‌عالی پدر و مادر من هستی. غیرممکن است که من لطف شما را فراموش کنم. شما دست من را گرفتید و پرورش دادید و مرا بالا بردید. با یک اشاره و دستور  شما من حتی حاضرم از همه کشورم و مملکتم نیز چشم‌پوشی کنم. 

این تمام واکنشی بود که سلطان عبدالعزیز آل سعود مؤسس خاندان سعودی در برابر توبیخ از سوی یک افسر بریتانیایی توانست از خود نشان دهد. این اتفاق در جریان نشست دوجانبه آن‌ها در کنگره العقیر بود که از روز21 نوامبر 1922 آغاز شد و در جریان آن مرزهای بین سلطنت نجد و کشور عراق و شیخ نشین کویت ترسیم شد. 

علت این توبیخ نیز این بود که ژنرال کاکس تصمیم داشت مناطقی در صحرای السماوه را گرفته و آن را به مرزهای عراق اضافه کند. این در حالی است که آل سعود نظری غیر از این داشت، اما وقتی نسبت به این اقدام اعتراض کرد و آن را اجحافی در حق مرزهای سرزمینی اش خواند، پاسخی توهین‌آمیز را از سوی نماینده بریتانیا دریافت کرد که در واکنش به آن به عجز و لابه افتاد. 

صورت‌جلسه این نشست و توبیخ نماینده ارشد انگلیس و عجز و لابه پادشاه سعودی در اسناد رسمی که ژنرال "هارولد ریچارد پاتریک دیکسون" وکیل وقت سیاسی انگلیس در بحرین تهیه کرده و آن را در روز 26 نوامبر سال 1922 به وزارت خارجه لندن فرستاد، موجود است .

4 دهه بعد هارولد دیکسون یادداشت‌های دیپلماتیک خود در سال‌های متمادی خدمت به عنوان سفیر انگلیس در دولت‌های خلیج ‌فارس که آن را در کتابی با عنوان "کویت و همسایگانش" در سال 1956 در لندن به چاپ رساند، این ماجرا را که در منطقه العقیر روی داد، با جزئیات کامل توضیح داد. چرا که وی در آن زمان به عنوان مشاور و مترجم پرسی کاکس در هیئت مذکور حضور داشت. 

متن نوشته‌های دیکسون در کتاب مذکور به این شرح است :

در روز ششم مذاکرات در العقیر آقای پرسی کاکس صبر خود را از دست داد و عبدالعزیز بن سعود را به انجام اقدامات بچگانه در زمینه پیشنهاد مرزی عشایری بین عراق و نجد متهم کرد. وی عربی را به خوبی بلد نبود، به همین علت من آن را ترجمه کردم. برای من عجیب بود که می‌دیدم سلطان نجد از سوی نماینده ارشد دولت انگلیس مانند یک شاگرد ضعیف و ذلیل مورد توبیخ قرار می‌گیرد . کاکس با لحنی قاطع به ابن سعود گفت که خود وی بدون توجه به هر اعتراضی مرزها را مشخص خواهد کرد.

در این لحظه بود که عبدالعزیز به التماس و اظهار دوستی با کاکس افتاد و گفت که کاکس پدر و مادرش است. او کسی است که وی را پرورش داده و از هیچ به جایی که الان در آن قرار دارد، بالا برده است . وی گفت که آمادگی دارد  در صورت دستور کاکس از نیمی از کشورش و یا حتی تمام آن چشم‌پوشی کند. در این هنگام کاکس خودکار قرمز را برداشت و مرز شبه جزیره عربستان را رسم کرد و نقاط مختلف آن از خلیج ‌فارس تا شرق اردن را توضیح داد. 

هارولد دیکسون در ادامه روایت خود از این نشست می نویسد: حدود ساعت 9 عصر بود، من از این مناظره متعجب بودم، اما عبدالعزیز بن آل سعود بار دیگر درخواست دیدار با پرسی کاکسی را کرد، من نیز با او همراه شدم، دیدم که ابن سعود به تنهایی در مرکز خیمه اش ایستاده است. او با دیدن ما مضطرب شد. 


مدتی بعد با ناراحتی شروع به حرف زدن کرد و گفت: ای دوست من نیمی از مملکت من را گرفتید و بهتر است که بقیه آن را هم بگیرید. مرا رها کن تا به تبعیدگاه بروم، لحظاتی بعد این مرد با جثه بزرگی که داشت و با ناراحتی در برابر ما ایستاده بود، به صورت ناگهانی شروع به گریه کرد. 

موضوع ارتباط بین عبدالعزیز آل سعود و مقامات استعمار انگلیس همواره با ابهامات زیادی همراه بوده است، به همین علت بسیاری از واقعیت‌های این روابط با اطلاعات گمراه کننده مخلوط شده است. 
 
مقامات رسمی سعودی همواره اصرار دارند که نقش انگلیس در ایجاد رژیم آل سعود را به حاشیه رانده یا به کلی نادیده بگیرند، از سوی دیگر روایات مخالفان آل سعود مطالب بلند بالایی را در مورد این روابط مطرح کرده و حتی آن را تا حد توطئه نیز می‌دانند. آن ها حتی اعلام می کنند که خاندان حاکم در عربستان سعودی ریشه‌هایی یهودی دارند در این زمینه می‌توان به کتاب تاریخ آل سعود نوشته ناصر السعید اشاره کرد. 

اما اسناد انگلیسی به ویژه اسنادی که در بخش تاریخی بخش خلیج‌فارس و عمان و مرکز جزیره‌العرب قرار دارد و جان گوردون لوریمر شرق‌شناس و سیاست‌مدار انگلیسی در دو دهه اول قرن بیستم بر تهیه آن ها نظارت داشته، برای ورود به این موضوع منطقی‌تر و منصفانه تر از سایر منابع به نظر می‌رسد. این روایات ماهیت و نقش انگلیس در تأسیس خاندان آل سعود و حاکمیت آن‌ها بر عربستان را نشان می‌دهد. 

البته مکاتباتی که در این مجموعه قرار دارد و شامل تماس‌های دیپلمات‌های انگلیسی در منطقه خلیج‌فارس با رؤسایشان در نیودهلی است، سعی دارند این روایت که بازگشت سوم آل سعود به قدرت در ابتدای قرن بیستم در نتیجه یک طرح برنامه‌ریزی شده انگلیس بوده، را رد کنند.

در مقابل دائرةالمعارف راهنمای خلیج ‌فارس که دولت‌های متعدد انگلیسی در طی 70 سال به صورت محرمانه آن را مختص به اقدامات رسمی خود قرار داده بودند، مجموعه‌ای از مکاتبات را به اطلاع ما می‌رساند که از سال 1902 آغاز شده است. در این نامه‌ها عبدالعزیز آل سعود و همچنین پدرش عبدالرحمن برای وکیل سیاسی انگلیس در بحرین و نمایندگی سیاسی این کشور در بوشهر نوشته و سعی کرده توجه انگلیسی‌ها را به خود جلب کند و پیشنهاداتی را در راستای خدمت‌رسانی به آن‌ها مطرح کند.

البته تمامی این پیشنهادات که در واقع گدایی محبت از طرف انگلیسی بود، از سوی نمایندگان این کشور با هیچ پاسخی مواجه نشد. وکیل سیاسی انگلیس در بوشهر که در آن زمان همان پرسی کاکس بود، در طول یک دهه به خود زحمت نداد به نامه‌های آل سعود پاسخ دهد. 

این در حالیست که در بعضی از این نامه‌ها حتی پیشنهاد شده بود که امارت ریاض نیز زیر نظر شیخ نشین‌ها و دولت های ساحلی درآید که با انگلیس سازش کرده اند و دولت بریتانیا از آن‌ها حمایت می‌کند. عبدالعزیز حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و گفته بود که وکالت سیاسی انگلیس در ریاض را مانند شیخ نشین‌ها و بحرین و کویت و مسقط می‌پذیرد و این وکلا قدرت امر و نهی به عبدالعزیز را نیز خواهند داشت. 

به نظر می‌رسد که عبدالعزیز از حضور خود تحت حمایت شیخ مبارک الصباح در زمان تبعید به کویت درس‌های متعددی گرفته بود. مهم‌ترین این درس‌ها این بود که حاکمیت آن‌ها در کشور و صحرای عربستان تنها با حمایت انگلیس ممکن است و این حمایت ضامن مشروعیت آن خواهد بود و مکر و فریب دشمنان را از آن‌ها دور می‌کند. عبدالعزیز به چشم خود دیده بود که چگونه یک کشتی جنگی انگلیس با توپ‌های خود ارتش ابن رشید در کویت را به چالش کشیده و نزدیک بود که به ‌صورت کامل آن را در اختیار گیرد. 


موضوعی که آل سعود به آن توجه نداشت، این بود که محاسبات انگلیس در حمایت از آل صباح در عربستان منطبق نبود، کویت در آن زمان مهم‌ترین بندر طبیعی در خلیج فارس را داشت، اما ریاض هیچ چیز قابل توجهی نداشت که توجه انگلیس را به خود جلب کند. عربستان در آن زمان روستایی دورافتاده در قلب صحرا بود که تنها ویژگی آن گرد و خاک و جهالت مردمش بود. 

انگلیس همچنین با حمایت از شیخ مبارک زمینه را مهیا می‌کرد تا بتواند مرزهای شمالی این شیخ نشین‌ را گسترده‌تر کرده و آن را تا مرزهای جدید عراق یا عثمانی وقت -که تنها کشوری در خلیج‌فارس بود که انگلیس بر آن تسلط نداشت- بکشاند و بر آب‌های آزاد این منطقه مسلط شود و خلیج‌فارس را یک دریاچه کاملاً انگلیسی قرار دهد که در دو طرفش دولت‌های فارسی و عربی وابسته به بریتانیا حضور داشتند. 

این‌ها عواملی بود که توجه انگلیس را در ابتدای قرن بیستم به کویت معطوف می‌کرد. کویت مانعی بود که عراق را در مرزهای زمینی اش محدود می‌کرد و آن را جز در مناطق خاصی از رسیدن به آب‌های آزاد باز می‌داشت . اما حاکمیت بادیه‌نشین یک سعودی‌ هیچ منفعتی برای انگلیس نداشت.
 
مقاومت انگلیسی‌ها در مقابل آل سعود تا جایی بود که وقتی آن‌ها خبر یافتند عبدالرحمن آن سود (پدر عبدالعزیز مؤسس خاندان سعودی) در ابتدای سال 1905 به کویت سفر خواهد کرد، به وکیل انگلیس در کویت که در آن زمان کاپیتان نوکس بود، دستور دادند که از دیدار با وی خودداری کند . حتی مدت زمان طولانی انگلیسی‌ها هر تماس مستقیم با امیر سعودی را اقدامی نامطلوب قلمداد می‌کردند. 

خفت آل خلیفه در وابستگی به استعمار انگلیس 

البته ذلت شیخ نشین‌های خلیج‌ فارس نیز که انگلیس از آن‌ها حمایت می‌کرد و عبدالعزیز به دنبال ورود در این چارچوب بود، نیز نکات جالب توجهی دارد. منابع تاریخی به زبان انگلیسی موارد جالب و البته روشنگرانه از این وابستگی را نشان می‌دهد. یکی از این اتفاقات در سال 1930 در بحرین روی داد. 

وقتی که لورد جورج ناتانیال کیرزون معاون شاه انگلیس در کشتی هاردینگ به همراه هشت کشتی جنگی دیگر در یک سفر دوره ای شامل مسقط و شارجه و بندر عباس و کویت برای دیدار با شیخ عیسی بن علی بن خلیفه وارد بندر کوچک عربی ارخبیل در بحرین شد، کشتی‌های جنگی غول پیکر انگلیسی قادر به پهلو گرفتن در بنادر کوچک شیخ نشین‌ها نبودند، بنابراین مسافران با قایق‌های کوچک به ساحل آورده می‌شدند. 


سران شیوخ خلیجی برای استقبال از میهمانان گران‌قدر خود اسب هایی را تا داخل آب دریا می‌کشاندند تا هر کدام از میهمانان اروپایی اسبی را سوار شوند تا کفش‌های آن‌ها در تماس با آلودگی‌های ساحل کثیف نشود. 

عناصر یگان دریایی انگلیس نیز در فرود از کشتی‌ها هر کدام سیگاری را روشن می‌کردند تا با این بو‌های بد که از ساحل بلند می‌شد، آن‌ها را آزار ندهد. البته سهمیه لرد کیرزون و افسران ارشدش در خفت میزبان بیشتر از این‌ها بود.

شیخ عیسی به فرزندان خود دستور داد تعدادی از این افراد را بر روی دوش خود سوار کنند، اما کیزرون از این که در هنگام سوار شدن بر دوش این افراد با آن‌ها تماس پیدا کند، خودداری کرد، به این ترتیب شیوخ آل خلیفه در نهایت چاره کار را در این دیدند که به جای وی تخت ساخته شده از طلا و نقره‌ای را که او به صورت اختصاصی از هند آورده بود را بر دوش بگیرند . این تنها یکی از نمودهای گرامیداشت! بریتانیای کبیر از سوی خاندان حاکم در بحرین بود.  

راز فراز و فرود توجه استعمار انگلیس به آل سعود

برای بی‌توجهی انگلیس به آل سعود در ابتدای ظهور عبدالعزیز در عرصه تحولات نجد که در آغاز قرن بیستم شکل گرفت، سه عامل ذکر کرده‌اند:

عامل اول اینکه سعودی‌ها در طول یک قرن پیش چهره بسیار بدی داشتند و یک جماعت تندروی دینی به حساب می‌آمدند. خونریزی ها و شهوت آن‌ها به توسعه ‌طلبی باعث بروز ناآرامی‌ها و هرج‌ومرج زیادی در منطقه شده بود. 

عامل دوم راضی نگه داشتن ترکیه در کوتاه مدت بود، چرا که این کشور نیز تمامیت نجد را وابسته به خود می‌دانست، بنابراین به نفع لندن نبود که با حمایت از صحرانشینان شورشی، خشم استانبول را برانگیزد.سیاست خارجی انگلیس‌ها تا زمانی که سلطنت عثمانی کنترل تنگه داردنیل که گذرگاه دریایی به سمت روسیه بود را  در اختیار داشتند، حساب ویژه‌ای برای آن‌ها باز کرده‌ بود.
  
سومین عامل خودداری انگلیس‌ در حمایت از عبدالعزیز این بود که جنبش شورشی وی که به دنبال شکست دادن ابن رشید وابسته به عثمانی‌ها بود، در ابتدا شانس بسیار کمی برای موفقیت داشت و امکانات دو طرف بسیار متفاوت بود . وکیل سیاسی انگلیس در کویت در تاریخ 30 سپتامبر 1904 نامه‌ای را به نمایندگی انگلیس در بوشهر نوشت و در آن نامه ذکر کرد که احتمال این که آل سعود بتواند بدون کمک خارجی موقعیت خود را در منطقه تقویت کند، بسیار بعید است. این بدان معناست که آن ها در کوتاه‌مدت ساقط خواهند شد. به همین علت آل سعود چاره‌ای نداشت و مجبور شد برای حل مشکلاتش  به امیر کویت پناه ببرد. 

نماینده انگلیس در کویت توضیح می‌دهد که چگونه مبارک به صورت هفته‌ای کمک‌هایی را شامل تسلیحات و مهمات و آذوقه برای ریاض ارسال می‌کرد. 

ناظران مسایل بین المللی می‌بیند که دولت انگلیسی هند در سیاست‌های خود در قبال خلیج‌فارس تناقض‌های زیادی با سیاست های وزارت خارجه لندن داشت. این دولت با وجودی با وجود اینکه از اهداف مبارک الصباح امیر کویت در حمایت از عبدالعزیز امیر ریاض اطلاع داشت، اما مانع این اقدامات نشد . شیخ مبارک به دنبال آن بود تا با تحریک آل سعود و سرزمین نجد آن را نیز تحت کنترل خود بگیرد. مبارک تصور می‌کرد که عبدالعزیز عروسکی است که می‌تواند با آن هر کاری بکند.

در نامه‌ای که نماینده انگلیس در بوشهر در تاریخ 24 ژوئن 1904 از سوی دولت انگلیسی هند دریافت کرد، آمده بود که به نفع انگلستان نیست که انتقال سلاح به دست آل سعود که دشمن ابن رشید از حامیان سلطنت عثمانی است، متوقف شود. دولت هند همچنین به صورت غیرمستقیم آل سعود را تشویق به مبارزه با ابن رشید می‌کرد. 

این تشویق برای آل صباح مستقیم و همگام با برنامه‌های سنتی و سیاست‌های انگلیس در قبال شیخ نشین‌های عربی بود. لندن همواره سعی می‌کرد امارت‌های کوچک قبیله‌ای که با هم درگیر هستند ایجاد کند و به ‌این ‌ترتیب همه آن‌ها را تحت کنترل داشته باشد. 

این تناقض در سیاست‌های لندن و دولت انگلیسی هند در توجه به نقش امیر ریاض تا حدود سال‌های قبل از جنگ جهانی اول باقی ماند. در این زمان اختلافات آن‌ها کاملاً به نفع دولت انگلیسی هند به پایان رسید، چرا که ترکیه خود نیز به محور دشمنان لندن در جنگ پیوسته بود. 

در سپتامبر 1914 که بریتانیا متوجه شد این صحرانشین سعودی که به مدت 12 سال همچنان نامه‌های عاشقانه برای آن‌ها می‌نویسد باید اندکی مورد توجه و اهتمام قرار گیرد . به این ترتیب وزارت خارجه انگلیس تصمیم گرفت نماینده سیاسی سابق خود در کویت یعنی کاپیتان ویلیام شکسپیر را که تنها دیپلمات انگلیسی بود که قبل از این با عبدالعزیز دیدار کرده و او را از نزدیک می‌شناخت، به عربستان بفرستد تا در زمینه امضای توافق‌نامه‌ای برای به رسمیت شناخته شدن حکومت نجد و الاحساء و القطیف و الجبیل و اطراف آن با عبدالعزیز مذاکره کند. انگلیس در مذاکرات تعهد کرد که از شخص عبدالعزیز و حاکمیت او حمایت کند و در مقابل عبدالعزیز نیز تعهد کامل داد که هیچ تصمیمی در سیاست خارجی یا اقتصاد خود بدون موافقت لندن اتخاذ نکند و تمام پیشنهادها و نصیحت‌های لندن را بدون ملاحظه اجرا کند. 

هدف اصلی انگلیس از امضای این توافق‌نامه این بود که آل سعود را با دشمنان ترک خود و هم پیمان آن‌ها در حائل یعنی آل رشید درگیر کند. به این ترتیب جنگ با عثمانی‌ها به صورت نیابتی به جنوب عراق کشیده شد تا جایی که انگلیس نیروهای خود را بعدها از هند به خاورمیانه منتقل کند.


انگلیسی‌ها از این توافق‌نامه هدف ویژه دیگری هم داشتند و آن این بود که شیوخ وهابی فتوای تحریم پیوستن نظامیان عرب به ارتش ترکیه را صادر کنند و عناصر این ارتش را به جدا شدن از آن دعوت کنند. 

این در حالی بود که نظامیان عرب در ارتش عثمانی به ویژه در عراق و شام بیشتر نیروهای این ارتش را تشکیل می‌دادند . مفتی وهابی در نتیجه این خواسته‌ای انگلیس بهانه‌ای برای صادر کردن این فتوا تراشیده و مدعی شد از آنجا که ترکیه در مبارزات خود، به کافران یعنی آلمانی‌ها دست دوستی داده، باید مسلمانان از ارتش آن خارج شوند. این فتوای دینی سهم ویژه وهابیت در دستور کاری انگلیسی‌ها را نشان می‌داد.  

در راستای همین کمک ها بود که پرسی کاکس که اصالتی یهودی داشت، لقب شوالیه را از سوی دولت فخیمه انگلیس به امیر عبدالعزیز آل سعود داد. به این ترتیب انگلیس حاکم وهابی ریاض را "سِر عبدالعزیز بن سعود" خطاب می‌کرد و اسناد انگلیسی تا چند سال به این صورت نوشته می‌شد. البته عبدالعزیز هرگز برای خود از لقب "سِر" استفاده نکرد و مدالی را که انگلیسی‌ها به وی داده بودند را یک روز پوشید تا آن‌ها بتوانند از او عکس بگیرند و بعدها دیگر هرگز از آن مدال نیز استفاده نکرد.  

انگلیس قصد داشت عبدالعزیز آل سعود و حامیانش را به نفع خود وارد مناسبات منطقه‌ای کند. این اقدام از لحاظ تاریخی با تلاش‌های نماینده ارشد انگلیس در مصر یعنی "سِر هنری مک ماهون" همزمان بود و او سعی می‌کرد جماعت هاشمی ها به رهبری حسین ‌بن‌ علی شریف مکه را وارد این درگیری‌ها کند.  

وقتی انگلیس مانع سقوط آل سعود شد

البته حساب کردن بر روی عبدالعزیز جواب نداد و قوای او در برابر قبایل شمر در معرکه جراب در 17 ژانویه سال 1915 شکست خوردند و شش‌ماه بعد نیز شکست سخت‌تری از قبایل عجمان در منطقه کنزان دریافت کرد. در این درگیری‌ها عبدالعزیز زخمی شد و سعد برادر کوچک‌تر وی کشته شد. 

به این ترتیب آل سعود به خروس بی‌پر تبدیل شد و بدترین دوران خود را پشت سر می‌گذاشت. انگلیس حتی در مورد مسائل داخلی عربستان نیز روی آن حساب نمی‌کرد چه برسد به مسائلی در سطح سیاست جهانی. در این فضا قبیله عجمان در شمال نجد و قبیله المره در جنوب آن شورش کردند و الاحساء غیر از الهفوف و القطیف کاملا از تسلط آل سعود خارج شد. 

حاکمیت نوپای آل سعود در حال تجزیه بود، اما انگلیس از خوش‌شانسی عبدالعزیز به وعده‌هایی که در توافق‌نامه با این کشور داده بود عمل کرد و آن‌ها را در سال 1915 با 300 اسلحه ترکی و 10000 روپیه تجهیز کرد. این کمکها در سال 1916 افزایش یافت و به 1000 اسلحه و 200 هزار گلوله و 20 هزار جنیه استرلینی رسید. این مبلغ در اوایل دهه 20 از قرن گذشته به 60 هزار جنیه رسید. 

شکی نیست که اگر این کمک‌های سخاوتمندانه انگلیس نبود، "پادشاه شن‌ها" نمی‌توانست بار دیگر در برابر دشمنانش روی پای خود بایستد و در نهایت تسلیم قبیله عجمان یا مخالفانش در الاحساء می شد. در این صورت نقشه خاورمیانه در قرن بیستم کاملاً تغییر می‌کرد و نامی از مملکت آل سعود باقی نمی‌ماند. 

در مدت 30 سال یعنی از زمان امضای معاهده دارین در سال 1915 با پرسی کاکس تا حدود سال 1945 و امضای معاهده جدید با فرانکلین روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا بر روی کشتی کوینسی، عربستان بنده مطیع انگلیس بود. بنابراین صحنه‌ای که هارولد دیکسون از عتاب پرسی کاکس بر عبدالعزیز در بندر العقیر ترسیم می کند خیلی هم عجیب نیست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۴۷
شیعه کرمانشاه

بررسی ادعای حمله هوایی ایران به مواضع داعش با صباح زنگنه

صباح زنگنه روز سه شنبه هفته جاری، نشریه آمریکایی هافینگتون پست به نقل از یک مقام آمریکایی اعلام کرد که ایران مواضع داعش را در نزدیکی مرزهای خود با عراق بمباران کرده است.

 کرمانشاه نیوز:از سوی دیگر جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا پس از گردهمایی کشورهای عضو ائتلاف بین‌المللی علیه داعش در بروکسل، با طفره رفتن از تایید خبر حمله هوایی ایران، گفت که «این یک امر بدیهی است که ایران مصمم به مبارزه با گروه داعش در مکان و جای خاصی باشد و این مساله تاثیر مثبتی دارد، ولی ما با این کشور در این نبرد هماهنگی نمی‌کنیم".

مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجه ایران درباره ادعای حمله هوایی ایران به مواضع داعش گفت: هیچ گونه تغییری در سیاست ایران در ارائه کمک و مشورت به مسوولان عراقی در مقابله با تکفیری‌ها و داعش اتفاق نیفتاده است و خبر مربوط به همکاری‌ها در خصوص مسایل نظامی را تایید نمی‌کنم در عین حال ایران در همان حدی که کمک‌های نظامی‌اش را در چارچوب مقررات بین‌المللی داشته است، دارد و به ارائه مشورتها نیز می پردازد.

اما دلیل مطرح شدن چنین خبری در فضای رسانه ای غرب چه بود؟ دلیل حساسیت های موجود درباره حضور ایران در مبارزه با داعش چیست؟

صباح زنگنه، کارشناس روابط بین الملل با رد خبر حمله هوایی ایران به داعش می گوید: اگر روزی ایران علیه مواضع داعش در عراق حضور پیدا کند تنها به دو دلیل است، یکی درخواست کمک دولت عراق از ایران و دیگر اینکه ایران همواره با تروریسم مبارزه کرده است.

صباح زنگنه اظهار کرد: ایران معتقد است که همکاری با دولت و مردم عراق برای مبارزه با تروریسم و داعش یک امر مسلم و قابل قبول است و دفاع از مردم عراق، وحدت و یکپارچگی و همچنین دفاع از همه مردم اعم از شیعه و سنی یا کرد در برابر تروریسم یک وظیفه انسانی است و همسایگی ایران با عراق بر این وظیفه تأکید می کند.

او حضور ایران در عراق را منوط به چند شرط دانست و افزود: خطری که تروریسم متوجه کشورهای منطقه می کند باید در کانون خطر با آن مقابله کرد، اما مقابله ایران مشروط به چند شرط است، شرط اول درخواست دولت عراق است، شرط دوم عدم حضور نیروهای نظامی ایران به صورت عملیاتی و اجرایی و بیشتر به صورت مشاورین، سازماندهی و کمک به تجهیزات است.

صباح زنگنه ادامه داد: حضور مشاوره ای ایران در عراق به صورت صریح و روشن اعلام شده و مشخص است که به درخواست دولت عراق بوده و هست. کردها و احزاب کرد از ایران درخواست کمک کرده اند و به موقع از سوی ایران عمل شده است.این کارشناس مسایل بین الملل، تصریح کرد: کشورهای غربی گاهی به خاطر منافع مشخصی، تبلیغات راه می اندازند و تلاش می کنند، نشان دهند که آنها هم با تروریسم مبارزه می کنند، اما تروریست های مدنظر آنها، کسانی هستند که صرفا به اتباع آنها لطمه می زنند، اما ایران تفاوت دارد و تعدی به مردم همسایه خود را غیر قابل قبول می داند.

او حمله هوایی ایران به مواضع داعش را بعید دانست و اظهار کرد: حمله هوایی در عرف نظامی، حمله ای نیست که بتواند کارساز باشد لذا کمتر در برنامه ها، سیاست ها و دکترین نظامی ایران جای دارد. مبارزه با گروه های تروریستی که به صورت جنگ چریکی و درون شهری پنهان می شوند هرگز از طریق حمله های هوایی از بین نرفته اند و نمی روند، تجربه جنگ های گوناگون آمریکا در ویتنام، برمه و سایر کشورها همین مساله را نشان می دهد که حمله های هوایی در برابر جنگ های چریکی و شهری کارآیی ندارد؛ بعید می دانم که ایران به این نوع حمله ها متوسل شود، کسب اطلاعات هوایی یک امر دیگری است، اما استفاده از نیروی هوایی برای مبارزه با نیروهای چریکی پنهان در شهرها هرگز جزو عقیده نظامی ایران نبوده است.

صباح زنگنه پاسخ به اینکه در شرایط کنونی عراق، بهترین کمک ایران به این کشور چیست؟ گفت: ایران می تواند از طریق هواپیماهای بدون سرنشین، کسب اطلاعات ماهواره ای و همچنین اطلاعات صحیح از جایگاه، حجم، نوع تسهیلات، جهت گیری ها و رفت و آمدهای داعش به عراق کمک کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۱
شیعه کرمانشاه